-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 01:30
در بزم شاهانه ما را راهی نیست در خم میخانه دگر شرابی نیست عزم آتش کس نگوید که نارواست کین چنین خانه دگر سرایی نیست شد زمان عاشقی چو تیر از کمان شرم کین تیر را دگر نشانی نیست شوق پرواز کنج قفس فرو ریخت ز غم زمانه دگر پر و بالی نیست صد افسوس زین گرانی بازار که گرانمایه را دگر بهایی نیست چه سنگین باشد این جزا پرداختن بر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 دیماه سال 1384 02:20
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 دیماه سال 1384 01:55
من معمولا اهل نوشتن نیستم .ولی این بار این کارم یه علتی داره.داشتم الان یعنی ساعت ۱.۲۰ شب ماهواره نگاه میکردم کانال المان .یه خانم المانی داشت راجع به اینکه چطوری مسلمان شده و چرا حجابش رو رعایت میکنه صحبت میکرد .دیدم چه راحت پذیرفته و چه خوبم عمل میکنه تو دلم گفتم کاش المانی بودم .ولی خودمونیم المانی که نمیشه بود پس...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 دیماه سال 1384 01:52
سال نو میلادی مبارک
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 دیماه سال 1384 22:58
می شود چون باران بود می توان بارید می توان با دگران برای دگران خندید هنوز ان عشق کهنه سو سو میزند محبت را دریغ مکن و تنها خواسته من باز ببار تو باریدن را خوب می شناسی تو با بوی باران اشنایی ببار ببارببار
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذرماه سال 1384 00:15
سالهاست که به کمی شده ام راضی تاکجا یابم اهل دلی تو گو این را به من نازنین
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1384 00:20
پیش خودت چی خیال کردی می دونی چه حقی پایمال کردی همین فقط بس که بدونی من و کلا بی خیال کردی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 آذرماه سال 1384 01:33
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آذرماه سال 1384 23:38
وب نویسی هم حال و حوصله می خواد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 آبانماه سال 1384 23:55
معنی رفاقتم فهمیدیم بی وفایی نمک نشناسی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 آبانماه سال 1384 23:52
نه از صحبت دوستان دلگیرم که ترسم ره به جایی نبرم در این کوچه نیست هیچ دری یا ز میان پنجره بینی یک کسی گرچه باران برد غبار این دیار ولی دوستی زده اینجا چه زنگی دمای عشق چون هوا بالاست نرخ یخ هم برای ما بالاست هر چه هست بریزیم توی سینی وا گوییم ناگفته ها راس و حسینی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 آبانماه سال 1384 23:39
با نام او می گشایم دفترم را دوستان مرا تنها مگذارید بر من منت نهاده پای در این کهنه شوره زار گذارید که بس کشیده ام تشنگی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 آبانماه سال 1384 01:48
شاید تو من و گم کرده باشی یا نه بی خبرم گذاشته باشی ولی می دو نی من کسی نبودم که اینطوری بی خیالم شده باشی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 00:39
من برای تو می سرایم قصه ها برایت می گویم ما بهترین دوستهای دنیا ما کاملترین عاشقان دنیا
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 آبانماه سال 1384 00:38
در این شب سنگین سکوت فریاد می زند و یک دل غمگین داد بی داد می زند گویی ستاره ها را کسی چیده باشد که ساز دل چنین آهنگ نا شاد می زند آتش خورده بر خرمن جان های ما دست غم هم که پیوسته آن را باد می زند طریق عشق پر آشوب و آفت است ای دل بیفتد آنکه در این راه با شتاب رود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبانماه سال 1384 00:37
آنزمان که قلب تو شکست شکست دو پنجره که تو با آنها به من می کردی نگاه و چه بارانی شد شب سیاه چشمانت تقدیم به ... چه خوب میشد اگه میشد ولی خوب! حیف که نشد نه نازنین؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مهرماه سال 1384 02:06
به علت تعمیرات تعطیل می باشد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1384 01:14
نه از صحبت دوستان دلگیرم که ترسم ره به جایی نبرم در این کوچه نیست هیچ دری یا ز میان پنجره بینی یک کسی گرچه باران برد غبار این دیار ولی دوستی زده اینجا چه زنگی دمای عشق چون هوا بالاست نرخ یخ هم برای ما بالاست هر چه هست بریزیم توی سینی وا گوییم ناگفته ها راس و حسینی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1384 00:15
سالهاست که به کمی شده ام راضی تاکجا یابم اهل دلی تو گو این را به من نازنین
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 شهریورماه سال 1384 00:51
چرا هوس نباشه کی می گه بسه اینطوری نمیشه کسی به کسی نمیرسه اگر کام از لب جام نشود سیر ریشه احساس از بیخ می پوسه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 00:00
دری دگر می باید جست حرفی سخنی نو شاید گفت
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 01:07
می خوام ببینم نادیدنیهای دیدنی رو می خوام بگم ناگفته های گفتنی رو بیا تا برویم از اینجا به شهر رویا می خوام بگم قصه های شنیدنی رو تقدیم به تو خود خودت نازنینا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 00:38
سر به بالش گذاشتن سخته اگر عزیزت کنارت نباشه بد تر از اون درست وقتیه تو خوابیدی یار رفته باشه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مردادماه سال 1384 00:26
وقتی پنجره ای باز است کسی انگار در خانه تنهاست و نگاهی که لبریز تمناست دستی که سوی دامنی درازست نشانه وجود احساسست دلت که دنبال اینهاست دگر چه جای تقلاست سر در گم و گیج هی می چرخی ازین پیچش حالت رو به اغماست بار ها چشم به نادیدنی کردی باز و از یاد برده ای هوس پرواز اینجا نه جای تکرار این خطا هاست تو که می دانی که ان...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1384 00:15
وقتی که دلم خیلی تنگ میشه انگار که ایینه ای یا پنجره ای شکسته یا بسته دست و پایم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 تیرماه سال 1384 01:56
در بزم شاهانه ما را راهی نیست در خم میخانه دگر شرابی نیست عزم آتش کس نگوید که نارواست کین چنین خانه دگر سرایی نیست شد زمان عاشقی چو تیر از کمان شرم کین تیر را دگر نشانی نیست شوق پرواز کنج قفس فرو ریخت ز غم زمانه دگر پر و بالی نیست صد افسوس زین گرانی بازار که گرانمایه را دگر بهایی نیست چه سنگین باشد این جزا پرداختن بر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 02:27
پرنده کشیدم پر نکشید دونده هم به اخر نرسید ای وای از زخم زبان خزنده کشیدم کس نگزید چقدر دیر نوبت رسید جوانیها به پیری نگروید رونده شدم در ساقه گیاه ابها شما هم هرگز نخشکید بیایید که یادمان باشد بیهوده پی هیچ نگردید فکر میکنید که بیدید در برابر سرما نا یستید یا شما که جنس پولادید از لهیب کوره نترسید خاموشی را فراموش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1384 01:25
بیا ببین چه جوری اسیر تن شدن اونایی که از شما جدا و من شدن دارن فکر میکنن که ثروتمند شدن نمی دونن چه جوری مستمند شدن با این روزگار بد کردار رفاقت میکنن حتی به دوستاشون حسادت میکنن دست دوستی دراز سوی دشمن میکنن همیشه گوش به حرف اهریمن میکنن واسه یه لقمه نون هی دعوا میکنن با لباشون نفرین با دست دعا میکنن از کارای بدشون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 02:07
از هرچی عشقه بیزارم چقدر حسرت بسه جدایی بیا دستم و بگیر خیلی خستم دارم لیز می خورم انگاری زمستونه هوا سرده یخ کردم به خودت زحمت نده سرما می خوری من که گفته بودم سیرم از هر چی عشقه بیزارم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 خردادماه سال 1384 00:46
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در الا شهید عشق به تیر از کمان دوست