وقتی پنجره ای باز است
کسی انگار در خانه تنهاست
و نگاهی که لبریز تمناست
دستی که سوی دامنی درازست
نشانه وجود احساسست
دلت که دنبال اینهاست
دگر چه جای تقلاست
سر در گم و گیج هی می چرخی
ازین پیچش حالت رو به اغماست
بار ها چشم به نادیدنی کردی باز
و از یاد برده ای هوس پرواز
اینجا نه جای تکرار این خطا هاست
تو که می دانی که ان بالاست
پس دست نیازت چرا کو تاست