پرتاب شد اندر دل ما تیر یار
انداخت دام اخر شدیم گرفتار

نباشی نمیشه عاشقی کرد    از این همه خوشی ناله ای کرد
یا نه وقتی خیلی خوشحالی    حتی از ته دل خنده ای کرد

دستی بکش بر سرم که بشکفم   یا با خود ببرم که اینجا نباشم
دل می خواد گل گلدونت باشم       تا همیشه با تو اشنا بمونم