زمانه بی فروغ چه سنگین می گذرد

از پس این همه سالها

گر چه فاصله زیادی است

در دلبری تو تاثیری ندارد

تو همانی که اسمان بی تو بی فروغست
تو همانی که شعر بی تو دروغست
تو همانی بلندای روحت تا اسمانست

و چقدر به من نزدیکی
گرچه من از تو دور افتاده ام
ولی من هم چون تو ناصبورم
ترسم که ره به جایی نبرم


  وقتی زدم بوسه بر خاکت
    بده جوابم با ان لبانت

   شاید از یاد ها رفته باشی
   اما کسی نرسیده به گرد پایت


  من تو زندگیم زنی رو ندیده بودم که این قدر عشق و با تمام وجودش  لمس کرده باشه و این قدر جسورانه عشق بازی کنه
اگه چیزی نوشتم حس درونم و بیان کردم
روحش شاد و یادش گرامی باد
نظرات 2 + ارسال نظر
مهدیس جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.mahdis.blogsky.com

سلام
خوبی
چه زیبا
چه رومانتیک
چه جذاب
موفق باشی
تا بعد

هیچکس جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:17 ق.ظ http://cityofhichkas.blogsky.com



سلام :

... و آدمها نیازمند هر لحظه تازه شدن اند .....گاهی با برگ گلی ؛ گاه با بیت شعری ؛ گاه با رفتن به میان آنانکه دلی پر شور دارند و زبانی بسته ... اینروزها بسیاری از خانه ها در حال خانه تکانی است و چه رسم زیبا و پرمعنایی تکان دادن خانه ! و غبار روبیدن از چهره ی خانه ها ....... و ما نیز نیازمند یک تکانیم ! بخود آمدن و بخود نگریستن ؛ هر از چندی نیاز به این غبار روبی داریم از زنگارهای دل و گاه زنگارهایی به قدمت یک عمر !! .... وگاهی وقتها لازم است خیلی چیزها را در خود بمیرانیم تا از نو زنده شویم .... بزرگی میگفت پاکی حقیقی آن است که در تنهایی و خلوت نیز فکر پلیدی نداشته باشی ! .... و به باور من این اوج خلوص است !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد